کز مهر توام کمر نشد راست
کف بر لب و دف به دست من شد
رقصي چه در اين ميانه بر پاست
شيرين نه منم ز شور رويش
شوريده شدم لبش چو حلواست
هر جا سخن از نماز باشد
بر طاق تو هم که سجده بر جاست
شيرين سخني نه شد ز منصور
روي تو چنين به شور و غوغاست